آدری مدیسون، یک دختر سفیدپوست، در کاپوت گم می شود و به طور تصادفی به محل شاندام می رسد. او درخواست کمک می کند، اما او برنامه های دیگری دارد. او با آزاد کردن خروس سیاه و بزرگش، صورت او را فاک می کند، بیدمشک او را انگشت می گذارد و صورتش را با تقدیر داغ می پوشاند.